![]() |
چهار شنبه 28 فروردين 1392 |
به بابام گفتم: می خوام زن بگیرم
یه نگاهی بهم کرد و گفت: چقدر درآمد داری که می خوای زن بگیری؟
گفتم: سر جمع سیصد چهارصد تومنی میشه
بابام زد زیر خنده و گفت: پاشو برو بچه
گفتم : چرا؟
گفت: با سیصد چهارصد هزار تومن میشه زندگی کرد؟ می خوای دختر مردم رو بدبخت کنی؟
بابام تقریبا آدم معتقدی بود
بهش گفتم : میشه یه سوال ازت بپرسم؟
گفت: بپرس
گفتم: اگه یه پولدار بیاد بهت بگه که برا پسرت زن بگیر ، بعد بهت امضا و تضمین بده که ماهانه خرج زندگی بچه ات رو میدم ، قبول می کنی؟
بابام بلافاصله گفت: خب معلومه که قبول می کنم
گفتم: بابا جون! تو حرف و امضای یه پولدار رو که نمی دونی واقعا چه جور آدمیه قبول می کنی و به پشتوانه ی اینکه قول داده زندگی پسرت رو تامین کنه برا بچه ات زن می گیری ، اما حرف خدا رو قبول نمی کنی؟
بهش برخورد و گفت: یعنی چی؟
گفتم: خدا توی قرآن " سوره ی نور آیه 32 "فرموده: برا بچه هاتون زن بگیرید ، اگه تنگدست و پول ندارن من خودم از فضلم بی نیازشون می کنم. اونوقت شما به حرف یه پولدار که نمی شناسیش و ممکنه بعدها بزنه زیر حرفش اعتماد می کنین ، اونوقت حرف خدا که هرگز دروغ نمیگه
رو قبول نمی کنی؟
نظرات شما عزیزان:
:: برچسبها: خدا, ازدواج,
![]() نویسنده : یک دوست
![]() |